نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: مغزم عامل تنهایی مه

1157
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    شماره عضویت
    45071
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post مغزم عامل تنهایی مه

    من تو مدرسه با دیگران ارتباط دارم ولی دوست نیستیم اونقد. خواهرم ازون ادماست ک کلی دوست داره ولی من یه ادم تنهام. تو این دوران کرونا هم مادرم بهم گفت تو اصن دوستی نداری ک بهت زنگ بزنه یا در ارتباط باشید. خیلی بهم برخورد با اینکه میدونستم هیچ دوستی ندارم وقتی مادرم همچین حرفی زد به عمق فاجعه پی بردم. میدونم پسرا زیاد اهمیت نمیدن ولی خیلس سخته جدن ک نتونی با هیچکس حرف بزنی . کلن ادم درونگرایی هستم . یا شاید هم شدم . اما تو جمع ها چون میدونم هیچ دوست یا فرد صمیمی ندارم بنظر شادم و شوخی میکنم اما این کار هارو هم بیشتر با فامیلای نزدیک میکنم . تو مدرسه ک اصلن انگار مظلوم هستم و ساکت و کم حرف در صورتی ک نیستم و چون حس راحتی ندارم تو خودم میرم . نمیدون مشکلم کجاست ولی فکر کنم تازه متوجه شدم افسردگی هم دارم . نه با مادرم راحتم نه با خواهرم پدرمم که هیچی اصلن نمیشه باهاش حرف زد نه اینکه ادم خشکی باشه خیلی هم ازون ادماست ک شوخی میکنه و مجلس تو دستشه ولی اصلن مناسبه حرف زدن نیست . یه چند ماهه ک دفتر گرفتم و خاطرات روزانمو مینویسم و وقتی افکار نوشته شدمو میبینم متوجه میشم ک چقدر درونگرام و توی روابط انگار میخوام خودمو درونگرا نشون ندم. اینکه هیچ کسیو ندارم ک منو بفهمه افسردگی (نمیدونم هست یا نه) منو بیشتر کرده و ازینکه انقد بی کسم بیشتر ناراحت میشم. شاید الان جوری بنظر بیاد ک اصلن تو مدرسه حرف نمیزنم و یه جا تو خودم کز میکنم نه تو مدرسه فقط همکلاسی و هم مدرسه ای دارم و با اونا گاهی اوقات میگیم و میخندیم ولی نشده تاحاله یه پیام بگیرم از کسی یا حتی یکی باهام کاری داشته باشه .

    من دوران ۱۰ سالگیم دوتا همسایه داشتم که خیلی خوب بودن مثل داداش بودیم . یکیشون کوچ نشینی کردن رفتن و کم کم روابطمون کلن قطع شد... یکی دیگه هم هست ولی درگیر یه مسائلی شده ک اصلن خوشم نمیاد یه سوال ازم بزگتر و امسال هم کنکور داره ولی متاسفانه اتفاقایی براش افتاده ک اصلن نمیشه بعندان یه دوست صمیمی بهش نگاه کرد.
    تو مدرسه هم ک من سوگلی معلما بودم و چون ادم باهوشی بودم همیشه نمرم خوب بود. بعدش ک سال شیشم شدم میخواستم ازمون تیزهوشان شرکت کنم . برا همین کلاس آمادگی آزمون ثبتنام کردم. تا اون موقع خیلی اعتماد بنفس داشتم و فکر میکردم خیلی باهوشم ولی اونجا ادمایی بودن ک از من زرنگ تر یا بهتر بگم قوی تر بودن چون شاید تست بیشتر میزدن ( من اصلن تلاش کافی نمیکردم) و این منو خیلی ضعیف نامید کرد. آزمون دادم تیزهوشان قبول هم شدم و دوباره کمی اعتماد بنفس گرفتم.
    رفتم سر کلاس دیدم هیچیچیچیچی بازم اونا منو خورد کردن در حدی که میخواستم ابتدای سال برم مدرسه عادی ولی نرفتم.
    خیلی زندگی کوتاه عجبیی داشتم و نمیشه تا اینجا رو تعریف کنم ولی دیروز خبر مرگ دوست خواهرم اومد و اون بشدت اذیت شد و کل خانوده ام باهاش در ارتباط بودن هم اذیت شدن . منم همینطور . من بیشتر ازین ناراحت شدم چون وقتی پدرم ازم پرسید کدوم دوست تو خدایی نکرده فوت کنه تو اینجوری میکنی منم چنددلحظه سکوت کردم و گفتم من اصن دوستی ندارم.... اره دیگه بعضی شبا هم با حس عجیب پوچی و نامیدی میخوابم و جدیدن هم وقتی خیلی عصبی و ناراحتم کبریت اتیش میزنم و سریع همینطور ک داغه رو دستم میزنم تا آروم شم و خیلی کمک هم میکنه ولی تاول های بدجوری میزنه میدونم کار درستی نیست اینکارم ولی خیلی آرومم میکنه. امیدوارم یکی حوصله کنه بخونه و کمکم کنه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : مغزم عامل تنهایی مه

    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که شما در این سن تمایل داشته باشید که روابط دوستی بیشتری را تجربه کنید و حتی در گروه های دوستی قرار داشته باشید اما در اینجا موضوع مهم این است که شما بدانید که درون گرا بودن ارتباطی با این سبک رفتاری ندارد این افراد از کارهای تکی لذت می برند و موفقیت بیشتری دارند اما در صورت نیاز می توانند ارتباط لازم را با اطرافیان ایجاد کنند و انسان های موفقی نیز هستند اما آنچه شما از شرایط روحی و عملکردتان می گوید ارتباطی با درون گرایی ندارد و بیشتر این رفتارهای شما به نظر می رسد برگرفته شده از شرایط روحی و افکار و احساساتی هست که تجربه می کنید .
    شما می توانید شروع کننده روابط دوستی باشید اگر اعتماد به نفس لازم را داشته باشید و به این موضوع توجه کنید که قرار نیست برتری دیگران در یک مبحث ارزش فرد دیگری را زیر سوال ببرد و شما می توانید با احترام به ویژگی های مثبت و منفی خودتان و افراد مقابل برای ارتباط بیشتر اقدام کنید در این مسیر شما حق انتخاب دارید به این معنا که می توانید با تلاش برای ایجاد دوستی مثلا احوالپرسی با یکی از همکلاسی هایتان که به او حس بهتری دارید شروع کنید و در این مسیر سعی کنید ویژگی های مشترک مانند درس ، ورزش و... را پیدا کنید تا بتوانید باهم به تعامل بپردازید .
    بیان کنید که بودن با انها برای شما نیز لذت بخش هست .
    اما در کنار این موراد شرایط روحی شما نیاز به توجه و بررسی بیشتری دارد داشتن اعتماد به نفس پایین ، کاهش ارتباط و یا نداشتن ارتباط لازم با دوستان و خانواده ، خودزنی ، احساس غم و اندوه و... می تواند نشانه های افسردگی محسوب شود که عملکد اجتماعی و فرد شما را تحت تاثیر زیادی قرار می دهد و این نشان از این موضوع دارد که شما نیاز به کمک های تخصصی دارید تا بتوانیم به شما کمک کنیم تا شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و بتوانید روابط اجتماعی بهتری نیز داشته باشید .
    خودزنی برای شما یک زنگ خطر برای مراجعه به روانشناس می باشد در این مسیر بهتر است یک دوره مشاوره حضوری را تجربه کنید تا بتوانیم در این زمینه در یک تعامل دوطرفه به شما کمک کنیم.
    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354304

  3. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2020
    شماره عضویت
    44720
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    3
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مغزم عامل تنهایی مه

    سلام
    خوب چقد مث قبلنای منی منم مث تو بودم الان کاملا درکت میکنم که خیلی اذیتی خب الان باید سعی کنی یکم بیشتر ارتباط برقرار کنی.یه سوال کسی هست که دوست داشته باشی باهاش ارتباط بگیری؟
    راستی یادم رفت بگم وقتی تو جمعی سعی میکنی خودتو نشون بدی یا فیلم بازی میکنی؟
    ویرایش توسط M7hdi : 08-31-2020 در ساعت 08:05 PM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2020
    شماره عضویت
    45237
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مغزم عامل تنهایی مه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Marora نمایش پست ها
    من تو مدرسه با دیگران ارتباط دارم ولی دوست نیستیم اونقد. خواهرم ازون ادماست ک کلی دوست داره ولی من یه ادم تنهام. تو این دوران کرونا هم مادرم بهم گفت تو اصن دوستی نداری ک بهت زنگ بزنه یا در ارتباط باشید. خیلی بهم برخورد با اینکه میدونستم هیچ دوستی ندارم وقتی مادرم همچین حرفی زد به عمق فاجعه پی بردم. میدونم پسرا زیاد اهمیت نمیدن ولی خیلس سخته جدن ک نتونی با هیچکس حرف بزنی . کلن ادم درونگرایی هستم . یا شاید هم شدم . اما تو جمع ها چون میدونم هیچ دوست یا فرد صمیمی ندارم بنظر شادم و شوخی میکنم اما این کار هارو هم بیشتر با فامیلای نزدیک میکنم . تو مدرسه ک اصلن انگار مظلوم هستم و ساکت و کم حرف در صورتی ک نیستم و چون حس راحتی ندارم تو خودم میرم . نمیدون مشکلم کجاست ولی فکر کنم تازه متوجه شدم افسردگی هم دارم . نه با مادرم راحتم نه با خواهرم پدرمم که هیچی اصلن نمیشه باهاش حرف زد نه اینکه ادم خشکی باشه خیلی هم ازون ادماست ک شوخی میکنه و مجلس تو دستشه ولی اصلن مناسبه حرف زدن نیست . یه چند ماهه ک دفتر گرفتم و خاطرات روزانمو مینویسم و وقتی افکار نوشته شدمو میبینم متوجه میشم ک چقدر درونگرام و توی روابط انگار میخوام خودمو درونگرا نشون ندم. اینکه هیچ کسیو ندارم ک منو بفهمه افسردگی (نمیدونم هست یا نه) منو بیشتر کرده و ازینکه انقد بی کسم بیشتر ناراحت میشم. شاید الان جوری بنظر بیاد ک اصلن تو مدرسه حرف نمیزنم و یه جا تو خودم کز میکنم نه تو مدرسه فقط همکلاسی و هم مدرسه ای دارم و با اونا گاهی اوقات میگیم و میخندیم ولی نشده تاحاله یه پیام بگیرم از کسی یا حتی یکی باهام کاری داشته باشه .

    من دوران ۱۰ سالگیم دوتا همسایه داشتم که خیلی خوب بودن مثل داداش بودیم . یکیشون کوچ نشینی کردن رفتن و کم کم روابطمون کلن قطع شد... یکی دیگه هم هست ولی درگیر یه مسائلی شده ک اصلن خوشم نمیاد یه سوال ازم بزگتر و امسال هم کنکور داره ولی متاسفانه اتفاقایی براش افتاده ک اصلن نمیشه بعندان یه دوست صمیمی بهش نگاه کرد.
    تو مدرسه هم ک من سوگلی معلما بودم و چون ادم باهوشی بودم همیشه نمرم خوب بود. بعدش ک سال شیشم شدم میخواستم ازمون تیزهوشان شرکت کنم . برا همین کلاس آمادگی آزمون ثبتنام کردم. تا اون موقع خیلی اعتماد بنفس داشتم و فکر میکردم خیلی باهوشم ولی اونجا ادمایی بودن ک از من زرنگ تر یا بهتر بگم قوی تر بودن چون شاید تست بیشتر میزدن ( من اصلن تلاش کافی نمیکردم) و این منو خیلی ضعیف نامید کرد. آزمون دادم تیزهوشان قبول هم شدم و دوباره کمی اعتماد بنفس گرفتم.
    رفتم سر کلاس دیدم هیچیچیچیچی بازم اونا منو خورد کردن در حدی که میخواستم ابتدای سال برم مدرسه عادی ولی نرفتم.
    خیلی زندگی کوتاه عجبیی داشتم و نمیشه تا اینجا رو تعریف کنم ولی دیروز خبر مرگ دوست خواهرم اومد و اون بشدت اذیت شد و کل خانوده ام باهاش در ارتباط بودن هم اذیت شدن . منم همینطور . من بیشتر ازین ناراحت شدم چون وقتی پدرم ازم پرسید کدوم دوست تو خدایی نکرده فوت کنه تو اینجوری میکنی منم چنددلحظه سکوت کردم و گفتم من اصن دوستی ندارم.... اره دیگه بعضی شبا هم با حس عجیب پوچی و نامیدی میخوابم و جدیدن هم وقتی خیلی عصبی و ناراحتم کبریت اتیش میزنم و سریع همینطور ک داغه رو دستم میزنم تا آروم شم و خیلی کمک هم میکنه ولی تاول های بدجوری میزنه میدونم کار درستی نیست اینکارم ولی خیلی آرومم میکنه. امیدوارم یکی حوصله کنه بخونه و کمکم کنه
    منم عین توعم حس میکنم هیچ تجربه ارزشمندی ندارم توی زندگی. الانم که کرونا هست نمیتونم پیش بقیه باشم و کلا احساس بدی دارم. اما میدونم یه روزی اوکی میشه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رژیم غذایی طلایی برای زیبایی پوست و مو
    توسط javaheri69 در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-06-2017, 09:29 PM
  2. غزلی در مایه شور شکستن
    توسط ebrahim.vt در انجمن افسردگی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 09-06-2016, 11:09 AM
  3. ایست این راه لغزند است دختر
    توسط پریماه. در انجمن روانشناسی تربیتی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-29-2015, 08:47 AM
  4. مغزم مغزای قدیم !!!!
    توسط mitra1379 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 06-21-2015, 07:54 PM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-29-2015, 08:37 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد